کرهرود Kerahroud
کرهرود سراسر افتخار
کرهرود سراسر افتخار فیراسه کرهرود سندی بر قدمت کرهرود
کرهرود از مناطق شیعهنشین در زمان امامت حضرت علی علیه السلام بوده است
قلعه ای را بنا نهاد و به تأسی از کرج (آستانه فعلی) آن را کرج ابودلف نام نهاد بدین ترتیب نخستین سلسله محلی شیعیان در منطقه کرهرود بنا نهاده شد . هنوز هم قناتی که صحرای فیراسه را در کرهرود آب یاری می کند در عموم به قنات ابودلف مشهور است . پس از آن که مرداویچ زیاری جبال را از دست عباسیان خارج ساخت کرج ابودلف را به سردار خود علی پسر بویه سپرد . از همین جا بود که او پایه بزرگترین حکومت شیعه تا آن زمان را بنا نهاد ، حکومت آل بویه که بعد هابغداد را هم به زیر نفوذ خویش در آورد . از آن پس کمتر نشانی از کرهرود می توان یافت تا سلسله قدرتمند شیعه بعدی یعنی همان صفویه . با مهاجرت فقیهان امامی از جبل العامل لبنان به ایران عده ای از شیخ های همدانی به کرهرود می آیند و نخستین حوزه های دینی را در آن برپا می کنند . از این تاریخ کرهرود به یکی از مراکز مهم فقه امامی تبدیل می شود و حضور علمای کرهرود را در دوران صفویه ، زند و قاجار می توان در همه جا یافت . اوج این حضور را در دروان مشروطه و بیداری ایرانیان و بزرگانی همچون آیت الله آقا نورالدین عراقی و آیت الله آقا شیخ جواد واعظ کرهرودی می توان دید
شرف خان شمس الدين البدليسي زاده کرهرود
شرف خان البدليسي شرف الدين بن شمس الدين البدليسي أو البتليسي أحد امراء البدليسين الكرد فضلا عن كونه أميرا وسياسيا فقد اشتهر شرف خان بكونه مؤرخا ويعتبر كتابه شرف نامه المكتوب باللغة الفارسية من أهم مصادر التاريخ الكوردي الوسيط.[1][2][3]
تعديل مصدري - تعديل 
حياته
عدل
ولد شرف خان البدليسي في قرية كرهرود أحد نواحي محافظة اراك في إيران عام 1543 للميلاد وعند بلوغه التاسعة من العمر تلقى تعليمه في البلاط الصفوي في زمن الشاه طهماسب وفي عام 1576 قام شاه صهماسب بتلقيبه بلقب أمير الامراء واوكل إليه قيادة جميع العشائر الكوردية الإيرانية قبل شرف خان بلقبه الجديد ولكنه بعد سنتين غير موقفه وقام باسناد العثمانيين في حروبهم ضد الصفويين قام السلطان العثماني مراد الثالث بتلقيب شرف الدين بلقب الخان ونصبه أميرا على بدليس في عام 1583 وفي عمر 52 عاما قام شرف الدين بتوليه ابنه شمس الدين بك أبو المعالي شؤون الإمارة، توفي في 1005 هجريا
شرفخان بدلیسی
درگذشت. شرف الدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد.
شرف الدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرف الدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد.
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است
زندگینامه
شرفخان در کرهرود (امروزه بخشی از شهر اراک) زاده شد.[۱] نیاکان او امیران ایل روژکی بودند که در سال ۱۵۴۳ میلادی بر منطقه بتلیس (در کردستان ترکیه) فرمان میراندند. اسکندربیک منشی در ذکر امرای نامدار شاه طهماسب، به فرمانروایی شرف خان روزکی (روژکی) بر تنکابن اشاره کردهاست.[۲] رابینو نیز در ذکر فرمانروایان صفویِ حاکمِ تنکابن، از شرف الدین نام بردهاست.[۳]
دگرگونیهای سیاسی باعث شد تا پدر او، امیر شمسالدین بن شرفالدین به ایران مرکزی مهاجرت کند. شرفخان در سن نه سالگی به دربار شاه تهماسب یکم راه یافت. شرفخان به مدت بیست سال در استانهای گوناگون ایران به عنوان والی منصب داشت. در سال ۱۵۷۶ به مرکز فراخوانده شد و به همراه ۶۰۰ خانوار از ایل و خانواده خود به مأموریتی به سوی منطقه وان (ترکیه امروزی) فرستاده شد. خسرو پاشا، فرماندار وان، از ترس ورود فرستادگان به دربار سلطان مراد سوم گریخت. شرفخان بدین وسیله فرمانروایی موروثی بر بتلیس و منطقه موش را به دست آورد
شاه صفوی او را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) ی سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمس الدین اغلب در التزام رکاب شاه بود.
شمس الدین دختر امیرخان موصِلّو، حاکم ارزنجان را به همسری گرفت و شرف الدین در ۲۰ ذیقعده ۹۴۹، هفت سال پس از مهاجرت پدرش به ایران، در قصبه کرهرود و در منزل قاضیان آن سامان زاده شد.
نخستین سالهای کودکی را در سایه تربیت قاضیان کرهرود، که نسب خود را به شُرَیحِ قاضی میرساندند، گذراند و بعدها از نفوذ معنوی آنان نسبت به خود یاد کرده است
. در نه سالگی، بنابه رسم معمول در تربیت کودکان بزرگزاده، به حرم خاص شاه طهماسب رفت و سه سال با شاهزادگان صفوی به فراگیری قرآن و احکام شرعیه پرداخت.
۳ - به حکومت رسیدن شرف الدین
[ویرایش]در ۹۶۱، که پدرش از ملازمت شاه کناره گرفت،
عشیره روژکی از شاه طهماسب درخواست کردند تا شرف الدین، که در آن زمان دوازده ساله بود، جانشین وی شود. شاه امارت سالیان و محمودآباد، از توابع شیروان (= شروان)، را به شرف الدین سپرد و او سه سال در آن ناحیه حکومت کرد تا شیخ امیرِ بلباسی، وکیل و لله او، درگذشت. شرف الدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد.
شرف الدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرف الدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد.
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است
که سبب تردید در ادعای او مبنی بر رعیت پروریش میشود.
کرهرود
این شهر کرهرود فعلی تا زمان حمله مغول به ایران آباد بودهاست. بنابر اسناد تاریخی، اتابک نصرتالدین، اتابک لرستان، به سلطان محمد خوارزمشاه پیشنهاد میکند از مردان این منطقه لشکری فراهم کنند و به مقابله با مغولان برخیزند که سلطان محمد به موجب هراسی که از مغولان داشته، این پیشنهاد را نمیپذیرد و فرار میکند. در نهایت با حمله مغولها به این شهر، کرج ابودلف نیز همانند بسیاری از شهرهای ایران ویران میشود.[۵]
امروزه موقعیت دقیق کرج ابودلف مشخص است که با شواهد کرهرود فعلی که قدمت پیش از اسلام را با شواهد و نوشته های تاریخ نویسان بر آن صحه گذاشته اند بنابراین باید گفت در کرهرود مرکز فرمانروایی ابودلف کرجی بوده که وسعت کره(کرج رود ) زیر فرمانروایی کرج رود از سرچشمههای نهری که از ساروق میگذرد و به قرهسو میپیوندد جستجو کرد. در قرن چهارم ابن حوقل در جایی که از کرج نام میبرد گوید از بروجرد کوچکتر است با این وجود شهر مهمی است که در روی بلندی بنا شده و طول آن دو فرسخ است، دو بازار داشته یکی دم دروازهٔ مسجد جامع و دیگری در کنار دروازهٔ مقابل که آن طرف صحرای بزرگ بوده، چنانکه صحرای فیراسه بین دو بازار جا داشتهاست. این شهر چندین گرمابه داشته و خانههای آن از خشت خام بوده و هرچند که باغهای زیادی نداشته ولیکن اراضی اطراف شهر حاصلخیز بودهاند. یاقوت حموی گوید کرج اسمی است زبان فارسی زبان محلی با گویش زیبا اهالی آنجا را کره رود مینامند. وی همچنین گوید قلعهای به نام فرزین در جوار دروازهٔ کرج است. بنا به گفتهٔ حمدالله مستوفی رودخانهٔ آنجا کره رود نام داشتهاست.
البلدان مینویسد: «ثم ان عیسی بن ادریس نزل الکرج و غلب علیها و بنی حصنها و کان حصنارثا» از این جمله چنین برداشت میشود که عیسی بن ادریس با زور بر این شهر غلبه کرده و در آنجا دژی ساخته و آنجا را کانون قدرت و نفوذ خویش ساختهاست. پس از او نیز پسرش (ابودلف) جای وی را گرفته. ابودلف که از حمایت خلیفه (مأمون و معتصم) برخوردار بوده در آنجا برای خود دستگاهی شبیه دربار شاهان فراهم کرده و از آنجایی که دستی گشاده و شاعر پسند داشته قرارگاه او در کرج محل رفت و آمد شاعران ستایشگر شده بودهاست.
کرج در قرن سوم هجری که جغرافی نویسانی همچون قدامة بن جعفر و یعقوبی از آن نام بردهاند به منطقهٔ وسیعی گفته میشده که جاپلق و بربرود را هم در بر میگرفته و به گفته یعقوبی بر این دو رستاق، دو رستاق دیگر هم که آنها را دو فائق خوانده، و مشخص نیست کجا را قصد کرده، افزوده شده بودهاست. قدامة همهٔ این منطقه را که کرج مرکز آن بوده ابغارین خوانده. از مبلغ خراج آنجا که او و یعقوبی هردو ذکر کردهاند معلوم میشود که جایی بسیار آباد و پر نعمت بوده، قدامة در فهرست خود خراج آنجا را سه میلیون و هشتصد هزار درهم و یعقوبی سه میلیون و چهارصد هزار درهم نوشته که در زمان واثق خلیفهٔ عباسی به سه میلیون و سیصد هزار درهم کاهش یافته بود. یعقوبی در کتاب البلدان گوید مردم آنجا ایرانیان هستند مگر آنها که از خاندان عیسی بن ادریس عِجلی یا دیگر اعرابی باشند که به آنها پیوستهاند.
این شهر کرهرود مرکز ناحیهٔ ایغارَین (به معنای دو ایغار) واقع در جنوب شرقی نهاوند بودهاست. خلیفه، کرج ابودلف و شهر برج (به فاصلهٔ ۱۲ فرسنگی کرج بر جادهٔ اصفهان) را به ایغار (تیول) به ابودلف و خاندانش واگذار کرده بود بهطوریکه مبلغ معینی را همه ساله به خلیفه بپردازند و از همهٔ مالیاتهای دیگر معاف باشند. نام این شهر را کَرَه و کره ابودلف نیز گفتهاند
شاه صفوی شاه طهماسب شمس الدین بدلیسی را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمس الدین بدلیسی اغلب در التزام رکاب شاه طهماسب بود
ی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۲، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۱۹.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۳، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۰.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۴، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۱.↑ بروسه لی محمدطاهربک، عثمانلی مؤلفلری، ج ۳، ص ۷۲.
۲۲.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، ج۱، ص۷۹۰، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۳.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۴.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۹، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۵.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۴، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۶.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۱۰ـ ۱۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۷.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، مقدمه، ص۹۴ ،تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۸.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، مقدمه، ص۱۶۵، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۹.↑ بروسه لی محمدطاهربک، عثمانلی مؤلفلری، ص ۷۲.
۳۰.↑ ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، بخش ۳، ص۱۶۹۵، ج ۵، تهران ۱۳۷۲ ش.
۳۱.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، مقدمه ولیامینوف زرنوف، ص ۱۳، چاپ محمدعلی عونی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۹۲۶).
۳۲.↑ ژان سواژه، مدخل تاریخ شرق اسلامی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمه نوش آفرین انصاری (محقق)، تهران ۱۳۶۶ ش.
۳۳.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)،ص ۱۶۲، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۳۴.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ص ۸۹، چاپ عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۳۵.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ص ۱۶۳، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۱۴ - منبع
[ویرایش]دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شرفالدین بدلیسی»، شماره۷۸۵.
کرهرود سراسر افتخار فیراسه کرهرود سندی بر قدمت کرهرود
کرهرود از مناطق شیعهنشین در زمان امامت حضرت علی علیه السلام بوده است
قلعه ای را بنا نهاد و به تأسی از کرج ابودلف آن را کرج ابودلف نام نهاد بدین ترتیب نخستین سلسله محلی شیعیان در منطقه کرهرود بنا نهاده شد . هنوز هم قناتی که صحرای فیراسه را در کرهرود آب یاری می کند در عموم به قنات ابودلف مشهور است . پس از آن که مرداویچ زیاری جبال را از دست عباسیان خارج ساخت کرج ابودلف را به سردار خود علی پسر بویه سپرد . از همین جا بود که او پایه بزرگترین حکومت شیعه تا آن زمان را بنا نهاد ، حکومت آل بویه که بعد ها بغداد را هم به زیر نفوذ خویش در آورد . از آن پس کمتر نشانی از کرهرود می توان یافت تا سلسله قدرتمند شیعه بعدی یعنی همان صفویه . با مهاجرت فقیهان امامی از جبل العامل لبنان به ایران عده ای از شیخ های همدانی به کرهرود می آیند و نخستین حوزه های دینی را در آن برپا می کنند . از این تاریخ کرهرود به یکی از مراکز مهم فقه امامی تبدیل می شود و حضور علمای کرهرود را در دوران صفویه ، زند و قاجار می توان در همه جا یافت . اوج این حضور را در دروان مشروطه و بیداری ایرانیان و بزرگانی همچون آیت الله آقا نورالدین عراقی و آیت الله آقا شیخ جواد واعظ کرهرودی می توان دید
کرج ابودلف
کرج ابودُلَف شهری تاریخی منسوب به ابودلف عجلی و میان اراک و بروجرد بودهاست.
[۲] این شهر کرهرود مرکز ناحیهٔ ایغارَین (به معنای دو ایغار) واقع در جنوب شرقی نهاوند بودهاست. خلیفه، کرج ابودلف و شهر برج (به فاصلهٔ ۱۲ فرسنگی کرج بر جادهٔ اصفهان) را به ایغار (تیول) به ابودلف و خاندانش واگذار کردهبود بهطوریکه مبلغ معینی را همه ساله به خلیفه بپردازند و از همهٔ مالیاتهای دیگر معاف باشند. نام این شهر را کَرَه و کرج ابودلف نیز گفتهاند.[۳]
کرج ابودلف در استان جبال
این شهر در زمان آلبویه (قرنهای چهارم و پنجم ه.ق) از شهرهای شیعهنشین ایران بودهاست.[۴]
تاریخچه کرهرود
اوج آبادانی این شهر در زمان ابودلف عجلی بودهاست. ابودلف که نامش قاسم و از اعراب طایفهٔ بنی عِجل از قبائل بکر بن وائل بود پس از پدرش، عیسی بن ادریس بر این شهر و نواحی اطراف آن مسلط شد. بلاذری در فتوح البلدان مینویسد: «ثم ان عیسی بن ادریس نزل الکرج و غلب علیها و بنی حصنها و کان حصنارثا» از این جمله چنین برداشت میشود که عیسی بن ادریس با زور بر این شهر غلبه کرده و در آنجا دژی ساخته و آنجا را کانون قدرت و نفوذ خویش ساختهاست. پس از او نیز پسرش (ابودلف) جای وی را گرفته. ابودلف که از حمایت خلیفه (مأمون و معتصم) برخوردار بوده در آنجا برای خود دستگاهی شبیه دربار شاهان فراهم کرده و از آنجایی که دستی گشاده و شاعر پسند داشته قرارگاه او در کرج محل رفت و آمد شاعران ستایشگر شده بودهاست.
کرج در قرن سوم هجری که جغرافی نویسانی همچون قدامة بن جعفر و یعقوبی از آن نام بردهاند به منطقهٔ وسیعی گفته میشده که جاپلق و بربرود را هم در بر میگرفته و به گفته یعقوبی بر این دو رستاق، دو رستاق دیگر هم که آنها را دو فائق خوانده، و مشخص نیست کجا را قصد کرده، افزوده شده بودهاست. قدامة همهٔ این منطقه را که کرج مرکز آن بوده ابغارین خوانده. از مبلغ خراج آنجا که او و یعقوبی هردو ذکر کردهاند معلوم میشود که جایی بسیار آباد و پر نعمت بوده، قدامة در فهرست خود خراج آنجا را سه میلیون و هشتصد هزار درهم و یعقوبی سه میلیون و چهارصد هزار درهم نوشته که در زمان واثق خلیفهٔ عباسی به سه میلیون و سیصد هزار درهم کاهش یافته بود. یعقوبی در کتاب البلدان گوید مردم آنجا ایرانیان هستند مگر آنها که از خاندان عیسی بن ادریس عِجلی یا دیگر اعرابی باشند که به آنها پیوستهاند.
این شهر کرهرود فعلی تا زمان حمله مغول به ایران آباد بودهاست. بنابر اسناد تاریخی، اتابک نصرتالدین، اتابک لرستان، به سلطان محمد خوارزمشاه پیشنهاد میکند از مردان این منطقه لشکری فراهم کنند و به مقابله با مغولان برخیزند که سلطان محمد به موجب هراسی که از مغولان داشته، این پیشنهاد را نمیپذیرد و فرار میکند. در نهایت با حمله مغولها به این شهر، کرج ابودلف نیز همانند بسیاری از شهرهای ایران ویران میشود.[۵]
مکان
امروزه موقعیت دقیق کرج ابودلف کرهرود شهر فعلی است بنابراین باید محل آن را در نزدیکی سرچشمههای نهری که از ساروق میگذرد و به قرهسو میپیوندد جستجو کرد. در قرن چهارم ابن حوقل در جایی که از کرج نام میبرد گوید از بروجرد کوچکتر است با این وجود شهر مهمی است که در روی بلندی بنا شده و طول آن دو فرسخ است، دو بازار داشته یکی دم دروازهٔ مسجد جامع و دیگری در کنار دروازهٔ مقابل که آن طرف صحرای بزرگ بوده، چنانکه صحرا بین دو بازار جا داشتهاست. این شهر چندین گرمابه داشته و خانههای آن از خشت خام بوده و هرچند که باغهای زیادی نداشته ولیکن اراضی اطراف شهر حاصلخیز بودهاند. یاقوت حموی گوید کرج اسمی است فارسی اهالی آنجا را کره مینامند. وی همچنین گوید قلعهای به نام فرزین در جوار دروازهٔ کرج است. بنا به گفتهٔ حمدالله مستوفی رودخانهٔ آنجا کره رود نام داشتهاست.
اصفهان و کرج ابو دلف (کرج رود) که عمر بن عبدالعزیز . با نافرمانی که از سوی وی صورت گرفت، خلیفه در سال ۲۸۲ «بکر» را به جای وی گماشت، بکر نیز شورش نمود، در حالی که معتضد، «وصیف» را به نبرد با وی فرستاده بود، بکر به همراه یارانش در سال ۲۸۴ به محمد بن زید علوی در آمل پیوسته و در سال ۲۸۵ در همین شهر وفات یافت. همچنین در سال ۲۸۴ یکی دیگر از فرزندان عبدالعزیز با نام «حارث»، مشهور به «ابولیلی»، که در خدمت معتمد بود شورش نمود. وی توسط عمر بن عبدالعزیز که اکنون به خدمت دستگاه خلافت درآمده بود زندانی شد. پس از فرار، شورش را ادامه داده و در نبرد با خلیفه کشته شد. بدین ترتیب حکومت سیاسی این خاندان در منطقه جبال پایان مییابد. آبادانی شهر «کرج ابودلف» که به دست جد وی ساخته شده بود و به «بلاد» شهرت یافت نیز از اقدامات أبودلف میباشد. همچنین جلسات شعری نیز با حضور وی و دیگر شاعران برگزار میشد.
مذهب
جنبه مهم دیگر این خاندان به لحاظ مذهبی است. در منابع، از دلفیان با عنوان شیعه و غلات یاد میشود. هر چند اعمالی خلاف عقاید شیعه نیز از عبدالعزیز نقل شدهاست. دلفیان با پناه دادن به ابوجعفر موسی بن محمد، از سادات رضوی، توسط احمد بن عبدالعزیز، و نیز پیوستن به علویان طبرستان، منطقهای امن را برای شیعیان و علویان در قلمرو خویش فراهم ساختند. ([۱])
آثار علمی ادبی این حکومت ویرایش
البزات و الصید، السلاح، النزه، سیاست الملوک، الجوارح و العب بها از ابودلف، و کتاب الفاظ از بکر بن عبدالعزیز، کتابهایی است که توسط این امرا به نگارش درآمدهاست.
از تبار بنی دلف
از افراد این خاندان، "آل ماکولاً میباشند که در سده پنجم هجری منصب وزارت و قضا یافتند.
فرمانروایان آل ابی دلف
ابودلف قاسم بن عیسی
عبدالعزیزبن قاسم
احمدبن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز ابی دلف
حارث بن عبدالعزیز ابولیلی
کرج ابودلف
منابع
↑ "Encyclopaedia Iranica" (به انگلیسی). p. Dolfān (locally called Delfo), is the northern baḵš of Lorestān. It is said to derive its name from Abū Dolaf, the Arab chief who made himself the master of northern Lorestān in the 3rd/9th century.
↑ The Passion of Al-Hallaj: Mystic and Martyr of Islam By Louis Massignon .Princeton University Press. p92: "the northeast of Persian Kurdistan, between 230 and 284 of the Hijra, an autonomous principality held its own under a Dulafid dynasty of the 'Ijl Arab tribe, at Karaj. ".
↑ «Collections Online | British Museum». www.britishmuseum.org. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۴-۰۱.
↑ «بنی دلف | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۴-۰۱.
↑ The Mohammedan Dynasties: Chronological and Genealogical Tables with ...By Stanley Lane-Poole- p124.
آل ابی دلف در دانشنامه رشد
تاریخچه کرهرود
کرهرود
کرهرود سراسر افتخار فیراسه کرهرود سندی بر قدمت کرهرود
قلعه ای را بنا نهاد و به تأسی از کرج (آستانه فعلی) آن را کرج ابودلف نام نهاد بدین ترتیب نخستین سلسله محلی شیعیان در منطقه کرهرود بنا نهاده شد . هنوز هم قناتی که صحرای فیراسه را در کرهرود آب یاری می کند در عموم به قنات ابودلف مشهور است . پس از آن که مرداویچ زیاری جبال را از دست عباسیان خارج ساخت کرج ابودلف را به سردار خود علی پسر بویه سپرد . از همین جا بود که او پایه بزرگترین حکومت شیعه تا آن زمان را بنا نهاد ، حکومت آل بویه که بعد هابغداد را هم به زیر نفوذ خویش در آورد . از آن پس کمتر نشانی از کرهرود می توان یافت تا سلسله قدرتمند شیعه بعدی یعنی همان صفویه . با مهاجرت فقیهان امامی از جبل العامل لبنان به ایران عده ای از شیخ های همدانی به کرهرود می آیند و نخستین حوزه های دینی را در آن برپا می کنند . از این تاریخ کرهرود به یکی از مراکز مهم فقه امامی تبدیل می شود و حضور علمای کرهرود را در دوران صفویه ، زند و قاجار می توان در همه جا یافت . اوج این حضور را در دروان مشروطه و بیداری ایرانیان و بزرگانی همچون آیت الله آقا نورالدین عراقی و آیت الله آقا شیخ جواد واعظ کرهرودی می توان دید
کرهْرود شهري است در بخش مرکزي شهرستان اراک استان مرکزي ايران.
کرهرود با دو ده ديگر به نام سنجان و فيجان متصل به يکديگر و هر سه به نام سه ده معروف هستند.
کرج رود در نزدیکی شهر فعلي اراک و در طرف جنوب آن واقع است - قريه کرهرود از قراي قديمي و گاهي هم جنبه شهري داشتهاست . فضلا و دانشمندان زيادي به اين شهر کرهرود منتسب بوده اند و در اين اواخر هم مرداني فاضل در مهد تربيت خود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت زمان، خدمتي به اين آب و خاک کرده اند.
وجه تسميه
کرهرود اسم بوده از براي رودي که از کرج سابق ميگذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف ميباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحيه قره کهريز يعني سرزمين کرج سابق منشا ميگيرد آن را کرهرود يعني رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود ناميدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره اين شهر آمده قصبهاي است ميان اصفهان و همدان و ظاهراًکرج ابودلف همين قصبهاست.مغولان آن را ترکان موران گويند.
در نواحي کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدين قيماز والي اصفهان و حسام الدين اينانج حاکم ري ) به يکديگر رسيدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند.چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسيد که مغول ترکان موران گويند...
اين شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابي دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت ميدهند
کرهرود با بیش از دو هزار و پانصد سال تاریخ و قدمت وفرهنگ
کرهْرود شهري است در بخش مرکزي شهرستان اراک استان مرکزي ايران.
اين شهر کرهرود با دو ده ديگر به نام سنجان و فيجان متصل به يکديگر و هر سه به نام سه ده پيوسته به شهر فعلي اراک و در طرف جنوب آن واقع است - قريه کرهرود از قراي قديمي و گاهي هم جنبه شهري داشتهاست . فضلا و دانشمندان زيادي به اين شهرک منتسب بودهاند و در اين اواخر هم مرداني فاضل در مهد تربيتخود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت زمان، خدمتي به اين آب و خاک کرده اند.
وجه تسميه
کرهرود اسم بوده از براي رودي که از کرج سابق مي گذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف ميباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحيه قره کهريز يعني سرزمين کرج سابق منشا ميگيرد آن را کرهرود يعني رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود ناميدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره اين شهر آمده قصبهاي است ميان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همين قصبه است.مغولان کرهرود را ترکان موران گويند.
در نواحي کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدين قيماز والي اصفهان و حسام الدين اينانج حاکم ري ) به يکديگر رسيدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند.چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسيد که مغول ترکان موران گويند..
اين شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابي دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت ميدهند
کرهرود
ابودلف عجلی
قاسم بن عیسی بن ادریس بن معلق عجلی کرجی معروف به ابودُلَف عجلی (درگذشته ۲۲۵ یا ۲۲۶، بغداد) از فرماندهان نظامی برجسته مأمون عباسی و معتصم عباسی و از شاعران عربزبان است که تألیفاتی نیز در این زمینه دارد. وی که مذهب تشیع را برای خود برگزیده بوده، سرسلسله سلاطین بنودلف است و داستان او با افشین در تاریخ مسعودی بسیار معروف است.[۱]
خاندان
خاندان ابودلف از تیره اعراب بنی عجل -شاخهای از بکر بن وائل - بودهاند که در نبرد ذوقار در کنار بنی شیبان بر سپاه ساسانی پیروز شدهاند. ابن رسته اینان را از مسیحیان حیره دانسته که البته تناقضات زیادی دارد. اینان در روستاهای عراق عجم میزیستهاند. در تاریخنگاریها دربارهٔ جد ابودلف، ادریس بن معقل نظرهایی گوناگونی داده شده برخی او را عطار و مال فروش، برخی راهزن و برخی نیز عامل خالد بن عبدالله قسری معرفی کردهاند که پس از دست یازیدن یوسف بن عمر بر ولایت عراق او و برادرش ادریس به همین دلیل به زندان کوفه افتادند. دربارهٔ پدر ابودلف، عیسی اما اطلاعات زیادی در تاریخنگاریها نیامدهاست
شرف خان شمس الدين البدليسي

معلومات شخصية
الميلاد1543
بدليس
الوفاة1603
بدليس
مواطنة
الدولة العثمانية
بدليسيون 
الديانةالإسلام 
الحياة العملية
المهنةمؤرخ، وكاتب 
اللغاتالفارسية 
تعديل مصدري - تعديل 
حياته
عدل
ولد شرف خان البدليسي في قرية كرهرود أحد نواحي محافظة اراك في إيران عام 1543 للميلاد وعند بلوغه التاسعة من العمر تلقى تعليمه في البلاط الصفوي في زمن الشاه طهماسب وفي عام 1576 قام شاه صهماسب بتلقيبه بلقب أمير الامراء واوكل إليه قيادة جميع العشائر الكوردية الإيرانية قبل شرف خان بلقبه الجديد ولكنه بعد سنتين غير موقفه وقام باسناد العثمانيين في حروبهم ضد الصفويين قام السلطان العثماني مراد الثالث بتلقيب شرف الدين بلقب الخان ونصبه أميرا على بدليس في عام 1583 وفي عمر 52 عاما قام شرف الدين بتوليه ابنه شمس الدين بك أبو المعالي شؤون الإمارة، توفي في 1005 هجريا
شرفخان بدلیسی
درگذشت. شرف الدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد.
شرف الدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرف الدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد.
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است
زندگینامه
شرفخان در کرهرود (امروزه بخشی از شهر اراک) زاده شد.[۱] نیاکان او امیران ایل روژکی بودند که در سال ۱۵۴۳ میلادی بر منطقه بتلیس (در کردستان ترکیه) فرمان میراندند. اسکندربیک منشی در ذکر امرای نامدار شاه طهماسب، به فرمانروایی شرف خان روزکی (روژکی) بر تنکابن اشاره کردهاست.[۲] رابینو نیز در ذکر فرمانروایان صفویِ حاکمِ تنکابن، از شرف الدین نام بردهاست.[۳]
دگرگونیهای سیاسی باعث شد تا پدر او، امیر شمسالدین بن شرفالدین به ایران مرکزی مهاجرت کند. شرفخان در سن نه سالگی به دربار شاه تهماسب یکم راه یافت. شرفخان به مدت بیست سال در استانهای گوناگون ایران به عنوان والی منصب داشت. در سال ۱۵۷۶ به مرکز فراخوانده شد و به همراه ۶۰۰ خانوار از ایل و خانواده خود به مأموریتی به سوی منطقه وان (ترکیه امروزی) فرستاده شد. خسرو پاشا، فرماندار وان، از ترس ورود فرستادگان به دربار سلطان مراد سوم گریخت. شرفخان بدین وسیله فرمانروایی موروثی بر بتلیس و منطقه موش را به دست آورد
شاه صفوی او را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) ی سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمس الدین اغلب در التزام رکاب شاه بود.
شمس الدین دختر امیرخان موصِلّو، حاکم ارزنجان را به همسری گرفت و شرف الدین در ۲۰ ذیقعده ۹۴۹، هفت سال پس از مهاجرت پدرش به ایران، در قصبه کرهرود و در منزل قاضیان آن سامان زاده شد.
نخستین سالهای کودکی را در سایه تربیت قاضیان کرهرود، که نسب خود را به شُرَیحِ قاضی میرساندند، گذراند و بعدها از نفوذ معنوی آنان نسبت به خود یاد کرده است
. در نه سالگی، بنابه رسم معمول در تربیت کودکان بزرگزاده، به حرم خاص شاه طهماسب رفت و سه سال با شاهزادگان صفوی به فراگیری قرآن و احکام شرعیه پرداخت.
۳ - به حکومت رسیدن شرف الدین
[ویرایش]در ۹۶۱، که پدرش از ملازمت شاه کناره گرفت،
عشیره روژکی از شاه طهماسب درخواست کردند تا شرف الدین، که در آن زمان دوازده ساله بود، جانشین وی شود. شاه امارت سالیان و محمودآباد، از توابع شیروان (= شروان)، را به شرف الدین سپرد و او سه سال در آن ناحیه حکومت کرد تا شیخ امیرِ بلباسی، وکیل و لله او، درگذشت. شرف الدین در حَرقان به خدمت شاه رسید و شاه او را به محمدی بیک، حاکم همدان، سپرد. حاکم دختر خود را به عقد وی درآورد.
شرف الدین سه سال در همدان اقامت داشت. پس از چندی، مقارن پناه جستن شاهزاده بایزید عثمانی به دربار شاه طهماسب (محرم ۹۶۷)، پدرش بار دیگر به فرمان شاه به امارت عشیره روژکی منصوب شد، اما در پی کناره گیری مجدد وی، شاه شرف الدین را به امارت این عشیره گمارد. او چندی در قزوین، در ملازمت شاه طهماسب بود تا آنکه به فرمان شاه، برای شکست خان احمد گیلانی (۹۴۳ـ۱۰۲۰)، والی بیه پیش (قسمت شرقی سفیدرود در گیلان)، به آن سامان رفت و آنجا را تسخیر کرد.
در دوره حکومتش در گیلان، شورش سلطان هاشم نامی از مردم گیلان را سرکوب کرد و خود ضمن اشاره به کثرت سپاه هاشم و حمایت گیلانیان از وی، از برپایی سه مناره از سرِگیلانیان سخن گفته است
که سبب تردید در ادعای او مبنی بر رعیت پروریش میشود.
کرهرود
این شهر کرهرود فعلی تا زمان حمله مغول به ایران آباد بودهاست. بنابر اسناد تاریخی، اتابک نصرتالدین، اتابک لرستان، به سلطان محمد خوارزمشاه پیشنهاد میکند از مردان این منطقه لشکری فراهم کنند و به مقابله با مغولان برخیزند که سلطان محمد به موجب هراسی که از مغولان داشته، این پیشنهاد را نمیپذیرد و فرار میکند. در نهایت با حمله مغولها به این شهر، کرج ابودلف نیز همانند بسیاری از شهرهای ایران ویران میشود.[۵]
امروزه موقعیت دقیق کرج ابودلف مشخص است که با شواهد کرهرود فعلی که قدمت پیش از اسلام را با شواهد و نوشته های تاریخ نویسان بر آن صحه گذاشته اند بنابراین باید گفت در کرهرود مرکز فرمانروایی ابودلف کرجی بوده که وسعت کره(کرج رود ) زیر فرمانروایی کرج رود از سرچشمههای نهری که از ساروق میگذرد و به قرهسو میپیوندد جستجو کرد. در قرن چهارم ابن حوقل در جایی که از کرج نام میبرد گوید از بروجرد کوچکتر است با این وجود شهر مهمی است که در روی بلندی بنا شده و طول آن دو فرسخ است، دو بازار داشته یکی دم دروازهٔ مسجد جامع و دیگری در کنار دروازهٔ مقابل که آن طرف صحرای بزرگ بوده، چنانکه صحرای فیراسه بین دو بازار جا داشتهاست. این شهر چندین گرمابه داشته و خانههای آن از خشت خام بوده و هرچند که باغهای زیادی نداشته ولیکن اراضی اطراف شهر حاصلخیز بودهاند. یاقوت حموی گوید کرج اسمی است زبان فارسی زبان محلی با گویش زیبا اهالی آنجا را کره رود مینامند. وی همچنین گوید قلعهای به نام فرزین در جوار دروازهٔ کرج است. بنا به گفتهٔ حمدالله مستوفی رودخانهٔ آنجا کره رود نام داشتهاست.
البلدان مینویسد: «ثم ان عیسی بن ادریس نزل الکرج و غلب علیها و بنی حصنها و کان حصنارثا» از این جمله چنین برداشت میشود که عیسی بن ادریس با زور بر این شهر غلبه کرده و در آنجا دژی ساخته و آنجا را کانون قدرت و نفوذ خویش ساختهاست. پس از او نیز پسرش (ابودلف) جای وی را گرفته. ابودلف که از حمایت خلیفه (مأمون و معتصم) برخوردار بوده در آنجا برای خود دستگاهی شبیه دربار شاهان فراهم کرده و از آنجایی که دستی گشاده و شاعر پسند داشته قرارگاه او در کرج محل رفت و آمد شاعران ستایشگر شده بودهاست.
کرج در قرن سوم هجری که جغرافی نویسانی همچون قدامة بن جعفر و یعقوبی از آن نام بردهاند به منطقهٔ وسیعی گفته میشده که جاپلق و بربرود را هم در بر میگرفته و به گفته یعقوبی بر این دو رستاق، دو رستاق دیگر هم که آنها را دو فائق خوانده، و مشخص نیست کجا را قصد کرده، افزوده شده بودهاست. قدامة همهٔ این منطقه را که کرج مرکز آن بوده ابغارین خوانده. از مبلغ خراج آنجا که او و یعقوبی هردو ذکر کردهاند معلوم میشود که جایی بسیار آباد و پر نعمت بوده، قدامة در فهرست خود خراج آنجا را سه میلیون و هشتصد هزار درهم و یعقوبی سه میلیون و چهارصد هزار درهم نوشته که در زمان واثق خلیفهٔ عباسی به سه میلیون و سیصد هزار درهم کاهش یافته بود. یعقوبی در کتاب البلدان گوید مردم آنجا ایرانیان هستند مگر آنها که از خاندان عیسی بن ادریس عِجلی یا دیگر اعرابی باشند که به آنها پیوستهاند.
این شهر کرهرود مرکز ناحیهٔ ایغارَین (به معنای دو ایغار) واقع در جنوب شرقی نهاوند بودهاست. خلیفه، کرج ابودلف و شهر برج (به فاصلهٔ ۱۲ فرسنگی کرج بر جادهٔ اصفهان) را به ایغار (تیول) به ابودلف و خاندانش واگذار کرده بود بهطوریکه مبلغ معینی را همه ساله به خلیفه بپردازند و از همهٔ مالیاتهای دیگر معاف باشند. نام این شهر را کَرَه و کره ابودلف نیز گفتهاند
شاه صفوی شاه طهماسب شمس الدین بدلیسی را گرامی داشت و اُلکا (ناحیه) سراب و به مرور زمان، حکومت و درآمد دارالمرز (رشت)، مراغه، دماوند، کَرَهرود و فراهان را به وی سپرد، گرچه شمس الدین بدلیسی اغلب در التزام رکاب شاه طهماسب بود
ی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۲، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۱۹.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۳، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۰.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۴، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۱.↑ بروسه لی محمدطاهربک، عثمانلی مؤلفلری، ج ۳، ص ۷۲.
۲۲.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، ج۱، ص۷۹۰، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۳.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۴.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۹، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۵.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۵۸۴، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۶.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ج۱، ص۱۰ـ ۱۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۲۷.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، مقدمه، ص۹۴ ،تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۸.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، مقدمه، ص۱۶۵، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۲۹.↑ بروسه لی محمدطاهربک، عثمانلی مؤلفلری، ص ۷۲.
۳۰.↑ ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، بخش ۳، ص۱۶۹۵، ج ۵، تهران ۱۳۷۲ ش.
۳۱.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، مقدمه ولیامینوف زرنوف، ص ۱۳، چاپ محمدعلی عونی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۹۲۶).
۳۲.↑ ژان سواژه، مدخل تاریخ شرق اسلامی، ج۱، ص۳۳۱، ترجمه نوش آفرین انصاری (محقق)، تهران ۱۳۶۶ ش.
۳۳.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ترجمه شرفکندی (هه ژار)،ص ۱۶۲، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۳۴.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه، ص ۸۹، چاپ عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۳۵.↑ شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، ص ۱۶۳، ترجمه شرفکندی (هه ژار)، تهران ۱۳۹۱/۱۹۷۲.
۱۴ - منبع
[ویرایش]دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شرفالدین بدلیسی»، شماره۷۸۵.
کرهرود سراسر افتخار فیراسه کرهرود سندی بر قدمت کرهرود
کرهرود از مناطق شیعهنشین در زمان امامت حضرت علی علیه السلام بوده است
قلعه ای را بنا نهاد و به تأسی از کرج ابودلف آن را کرج ابودلف نام نهاد بدین ترتیب نخستین سلسله محلی شیعیان در منطقه کرهرود بنا نهاده شد . هنوز هم قناتی که صحرای فیراسه را در کرهرود آب یاری می کند در عموم به قنات ابودلف مشهور است . پس از آن که مرداویچ زیاری جبال را از دست عباسیان خارج ساخت کرج ابودلف را به سردار خود علی پسر بویه سپرد . از همین جا بود که او پایه بزرگترین حکومت شیعه تا آن زمان را بنا نهاد ، حکومت آل بویه که بعد ها بغداد را هم به زیر نفوذ خویش در آورد . از آن پس کمتر نشانی از کرهرود می توان یافت تا سلسله قدرتمند شیعه بعدی یعنی همان صفویه . با مهاجرت فقیهان امامی از جبل العامل لبنان به ایران عده ای از شیخ های همدانی به کرهرود می آیند و نخستین حوزه های دینی را در آن برپا می کنند . از این تاریخ کرهرود به یکی از مراکز مهم فقه امامی تبدیل می شود و حضور علمای کرهرود را در دوران صفویه ، زند و قاجار می توان در همه جا یافت . اوج این حضور را در دروان مشروطه و بیداری ایرانیان و بزرگانی همچون آیت الله آقا نورالدین عراقی و آیت الله آقا شیخ جواد واعظ کرهرودی می توان دید
کرج ابودلف
کرج ابودُلَف شهری تاریخی منسوب به ابودلف عجلی و میان اراک و بروجرد بودهاست.
[۲] این شهر کرهرود مرکز ناحیهٔ ایغارَین (به معنای دو ایغار) واقع در جنوب شرقی نهاوند بودهاست. خلیفه، کرج ابودلف و شهر برج (به فاصلهٔ ۱۲ فرسنگی کرج بر جادهٔ اصفهان) را به ایغار (تیول) به ابودلف و خاندانش واگذار کردهبود بهطوریکه مبلغ معینی را همه ساله به خلیفه بپردازند و از همهٔ مالیاتهای دیگر معاف باشند. نام این شهر را کَرَه و کرج ابودلف نیز گفتهاند.[۳]
کرج ابودلف در استان جبال
این شهر در زمان آلبویه (قرنهای چهارم و پنجم ه.ق) از شهرهای شیعهنشین ایران بودهاست.[۴]
تاریخچه کرهرود
اوج آبادانی این شهر در زمان ابودلف عجلی بودهاست. ابودلف که نامش قاسم و از اعراب طایفهٔ بنی عِجل از قبائل بکر بن وائل بود پس از پدرش، عیسی بن ادریس بر این شهر و نواحی اطراف آن مسلط شد. بلاذری در فتوح البلدان مینویسد: «ثم ان عیسی بن ادریس نزل الکرج و غلب علیها و بنی حصنها و کان حصنارثا» از این جمله چنین برداشت میشود که عیسی بن ادریس با زور بر این شهر غلبه کرده و در آنجا دژی ساخته و آنجا را کانون قدرت و نفوذ خویش ساختهاست. پس از او نیز پسرش (ابودلف) جای وی را گرفته. ابودلف که از حمایت خلیفه (مأمون و معتصم) برخوردار بوده در آنجا برای خود دستگاهی شبیه دربار شاهان فراهم کرده و از آنجایی که دستی گشاده و شاعر پسند داشته قرارگاه او در کرج محل رفت و آمد شاعران ستایشگر شده بودهاست.
کرج در قرن سوم هجری که جغرافی نویسانی همچون قدامة بن جعفر و یعقوبی از آن نام بردهاند به منطقهٔ وسیعی گفته میشده که جاپلق و بربرود را هم در بر میگرفته و به گفته یعقوبی بر این دو رستاق، دو رستاق دیگر هم که آنها را دو فائق خوانده، و مشخص نیست کجا را قصد کرده، افزوده شده بودهاست. قدامة همهٔ این منطقه را که کرج مرکز آن بوده ابغارین خوانده. از مبلغ خراج آنجا که او و یعقوبی هردو ذکر کردهاند معلوم میشود که جایی بسیار آباد و پر نعمت بوده، قدامة در فهرست خود خراج آنجا را سه میلیون و هشتصد هزار درهم و یعقوبی سه میلیون و چهارصد هزار درهم نوشته که در زمان واثق خلیفهٔ عباسی به سه میلیون و سیصد هزار درهم کاهش یافته بود. یعقوبی در کتاب البلدان گوید مردم آنجا ایرانیان هستند مگر آنها که از خاندان عیسی بن ادریس عِجلی یا دیگر اعرابی باشند که به آنها پیوستهاند.
این شهر کرهرود فعلی تا زمان حمله مغول به ایران آباد بودهاست. بنابر اسناد تاریخی، اتابک نصرتالدین، اتابک لرستان، به سلطان محمد خوارزمشاه پیشنهاد میکند از مردان این منطقه لشکری فراهم کنند و به مقابله با مغولان برخیزند که سلطان محمد به موجب هراسی که از مغولان داشته، این پیشنهاد را نمیپذیرد و فرار میکند. در نهایت با حمله مغولها به این شهر، کرج ابودلف نیز همانند بسیاری از شهرهای ایران ویران میشود.[۵]
مکان
امروزه موقعیت دقیق کرج ابودلف کرهرود شهر فعلی است بنابراین باید محل آن را در نزدیکی سرچشمههای نهری که از ساروق میگذرد و به قرهسو میپیوندد جستجو کرد. در قرن چهارم ابن حوقل در جایی که از کرج نام میبرد گوید از بروجرد کوچکتر است با این وجود شهر مهمی است که در روی بلندی بنا شده و طول آن دو فرسخ است، دو بازار داشته یکی دم دروازهٔ مسجد جامع و دیگری در کنار دروازهٔ مقابل که آن طرف صحرای بزرگ بوده، چنانکه صحرا بین دو بازار جا داشتهاست. این شهر چندین گرمابه داشته و خانههای آن از خشت خام بوده و هرچند که باغهای زیادی نداشته ولیکن اراضی اطراف شهر حاصلخیز بودهاند. یاقوت حموی گوید کرج اسمی است فارسی اهالی آنجا را کره مینامند. وی همچنین گوید قلعهای به نام فرزین در جوار دروازهٔ کرج است. بنا به گفتهٔ حمدالله مستوفی رودخانهٔ آنجا کره رود نام داشتهاست.
اصفهان و کرج ابو دلف (کرج رود) که عمر بن عبدالعزیز . با نافرمانی که از سوی وی صورت گرفت، خلیفه در سال ۲۸۲ «بکر» را به جای وی گماشت، بکر نیز شورش نمود، در حالی که معتضد، «وصیف» را به نبرد با وی فرستاده بود، بکر به همراه یارانش در سال ۲۸۴ به محمد بن زید علوی در آمل پیوسته و در سال ۲۸۵ در همین شهر وفات یافت. همچنین در سال ۲۸۴ یکی دیگر از فرزندان عبدالعزیز با نام «حارث»، مشهور به «ابولیلی»، که در خدمت معتمد بود شورش نمود. وی توسط عمر بن عبدالعزیز که اکنون به خدمت دستگاه خلافت درآمده بود زندانی شد. پس از فرار، شورش را ادامه داده و در نبرد با خلیفه کشته شد. بدین ترتیب حکومت سیاسی این خاندان در منطقه جبال پایان مییابد. آبادانی شهر «کرج ابودلف» که به دست جد وی ساخته شده بود و به «بلاد» شهرت یافت نیز از اقدامات أبودلف میباشد. همچنین جلسات شعری نیز با حضور وی و دیگر شاعران برگزار میشد.
مذهب
جنبه مهم دیگر این خاندان به لحاظ مذهبی است. در منابع، از دلفیان با عنوان شیعه و غلات یاد میشود. هر چند اعمالی خلاف عقاید شیعه نیز از عبدالعزیز نقل شدهاست. دلفیان با پناه دادن به ابوجعفر موسی بن محمد، از سادات رضوی، توسط احمد بن عبدالعزیز، و نیز پیوستن به علویان طبرستان، منطقهای امن را برای شیعیان و علویان در قلمرو خویش فراهم ساختند. ([۱])
آثار علمی ادبی این حکومت ویرایش
البزات و الصید، السلاح، النزه، سیاست الملوک، الجوارح و العب بها از ابودلف، و کتاب الفاظ از بکر بن عبدالعزیز، کتابهایی است که توسط این امرا به نگارش درآمدهاست.
از تبار بنی دلف
از افراد این خاندان، "آل ماکولاً میباشند که در سده پنجم هجری منصب وزارت و قضا یافتند.
فرمانروایان آل ابی دلف
ابودلف قاسم بن عیسی
عبدالعزیزبن قاسم
احمدبن عبدالعزیز
عمربن عبدالعزیز ابی دلف
حارث بن عبدالعزیز ابولیلی
کرج ابودلف
منابع
↑ "Encyclopaedia Iranica" (به انگلیسی). p. Dolfān (locally called Delfo), is the northern baḵš of Lorestān. It is said to derive its name from Abū Dolaf, the Arab chief who made himself the master of northern Lorestān in the 3rd/9th century.
↑ The Passion of Al-Hallaj: Mystic and Martyr of Islam By Louis Massignon .Princeton University Press. p92: "the northeast of Persian Kurdistan, between 230 and 284 of the Hijra, an autonomous principality held its own under a Dulafid dynasty of the 'Ijl Arab tribe, at Karaj. ".
↑ «Collections Online | British Museum». www.britishmuseum.org. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۴-۰۱.
↑ «بنی دلف | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافتشده در ۲۰۲۱-۰۴-۰۱.
↑ The Mohammedan Dynasties: Chronological and Genealogical Tables with ...By Stanley Lane-Poole- p124.
آل ابی دلف در دانشنامه رشد
تاریخچه کرهرود
کرهرود
کرهرود سراسر افتخار فیراسه کرهرود سندی بر قدمت کرهرود
قلعه ای را بنا نهاد و به تأسی از کرج (آستانه فعلی) آن را کرج ابودلف نام نهاد بدین ترتیب نخستین سلسله محلی شیعیان در منطقه کرهرود بنا نهاده شد . هنوز هم قناتی که صحرای فیراسه را در کرهرود آب یاری می کند در عموم به قنات ابودلف مشهور است . پس از آن که مرداویچ زیاری جبال را از دست عباسیان خارج ساخت کرج ابودلف را به سردار خود علی پسر بویه سپرد . از همین جا بود که او پایه بزرگترین حکومت شیعه تا آن زمان را بنا نهاد ، حکومت آل بویه که بعد هابغداد را هم به زیر نفوذ خویش در آورد . از آن پس کمتر نشانی از کرهرود می توان یافت تا سلسله قدرتمند شیعه بعدی یعنی همان صفویه . با مهاجرت فقیهان امامی از جبل العامل لبنان به ایران عده ای از شیخ های همدانی به کرهرود می آیند و نخستین حوزه های دینی را در آن برپا می کنند . از این تاریخ کرهرود به یکی از مراکز مهم فقه امامی تبدیل می شود و حضور علمای کرهرود را در دوران صفویه ، زند و قاجار می توان در همه جا یافت . اوج این حضور را در دروان مشروطه و بیداری ایرانیان و بزرگانی همچون آیت الله آقا نورالدین عراقی و آیت الله آقا شیخ جواد واعظ کرهرودی می توان دید
کرهْرود شهري است در بخش مرکزي شهرستان اراک استان مرکزي ايران.
کرهرود با دو ده ديگر به نام سنجان و فيجان متصل به يکديگر و هر سه به نام سه ده معروف هستند.
کرج رود در نزدیکی شهر فعلي اراک و در طرف جنوب آن واقع است - قريه کرهرود از قراي قديمي و گاهي هم جنبه شهري داشتهاست . فضلا و دانشمندان زيادي به اين شهر کرهرود منتسب بوده اند و در اين اواخر هم مرداني فاضل در مهد تربيت خود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت زمان، خدمتي به اين آب و خاک کرده اند.
وجه تسميه
کرهرود اسم بوده از براي رودي که از کرج سابق ميگذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف ميباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحيه قره کهريز يعني سرزمين کرج سابق منشا ميگيرد آن را کرهرود يعني رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود ناميدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره اين شهر آمده قصبهاي است ميان اصفهان و همدان و ظاهراًکرج ابودلف همين قصبهاست.مغولان آن را ترکان موران گويند.
در نواحي کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدين قيماز والي اصفهان و حسام الدين اينانج حاکم ري ) به يکديگر رسيدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند.چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسيد که مغول ترکان موران گويند...
اين شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابي دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت ميدهند
کرهرود با بیش از دو هزار و پانصد سال تاریخ و قدمت وفرهنگ
کرهْرود شهري است در بخش مرکزي شهرستان اراک استان مرکزي ايران.
اين شهر کرهرود با دو ده ديگر به نام سنجان و فيجان متصل به يکديگر و هر سه به نام سه ده پيوسته به شهر فعلي اراک و در طرف جنوب آن واقع است - قريه کرهرود از قراي قديمي و گاهي هم جنبه شهري داشتهاست . فضلا و دانشمندان زيادي به اين شهرک منتسب بودهاند و در اين اواخر هم مرداني فاضل در مهد تربيتخود پرورانده و آنان هم بر حسب موقعيت زمان، خدمتي به اين آب و خاک کرده اند.
وجه تسميه
کرهرود اسم بوده از براي رودي که از کرج سابق مي گذشته و اکنون هم آن رود به نام رودخانه آستانه که لغت دوم کرج است معروف ميباشد و رودخانه کرهرود هم از ناحيه قره کهريز يعني سرزمين کرج سابق منشا ميگيرد آن را کرهرود يعني رود کرج خواندهاند و ده واقع در کنار آن رود را هم کرهرود ناميدهاند.
در لغت نامه دهخدا در باره اين شهر آمده قصبهاي است ميان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همين قصبه است.مغولان کرهرود را ترکان موران گويند.
در نواحي کره رود آن دو لشکر (لشکر ملک ارسلان عزالدين قيماز والي اصفهان و حسام الدين اينانج حاکم ري ) به يکديگر رسيدند و مانند بحر اخضر در جوش و خروش آمدند.چون از قنقر اولانک بگذشت و به کره رود رسيد که مغول ترکان موران گويند..
اين شهر که در گذشته کرج نام داشته مرکز حکومت آل ابي دلف بوده و ساخت آن را به ابودلف نسبت ميدهند
کرهرود
ابودلف عجلی
قاسم بن عیسی بن ادریس بن معلق عجلی کرجی معروف به ابودُلَف عجلی (درگذشته ۲۲۵ یا ۲۲۶، بغداد) از فرماندهان نظامی برجسته مأمون عباسی و معتصم عباسی و از شاعران عربزبان است که تألیفاتی نیز در این زمینه دارد. وی که مذهب تشیع را برای خود برگزیده بوده، سرسلسله سلاطین بنودلف است و داستان او با افشین در تاریخ مسعودی بسیار معروف است.[۱]
خاندان
خاندان ابودلف از تیره اعراب بنی عجل -شاخهای از بکر بن وائل - بودهاند که در نبرد ذوقار در کنار بنی شیبان بر سپاه ساسانی پیروز شدهاند. ابن رسته اینان را از مسیحیان حیره دانسته که البته تناقضات زیادی دارد. اینان در روستاهای عراق عجم میزیستهاند. در تاریخنگاریها دربارهٔ جد ابودلف، ادریس بن معقل نظرهایی گوناگونی داده شده برخی او را عطار و مال فروش، برخی راهزن و برخی نیز عامل خالد بن عبدالله قسری معرفی کردهاند که پس از دست یازیدن یوسف بن عمر بر ولایت عراق او و برادرش ادریس به همین دلیل به زندان کوفه افتادند. دربارهٔ پدر ابودلف، عیسی اما اطلاعات زیادی در تاریخنگاریها نیامدهاست
محله های قدیمی و فعلی کرهرود
کرهرود با قدمتی کهن را بیشتر بشناسیم :
✅️ لیست اسم کوچه ها و خیابان های کرهرود ،
عزیزانی که اطلاعات بیشتری دارند اضافه کنند
۱. کوچه شهید امین گرگین
۲.کوچه شهید اسماعیل حاجیان
۳.محله قشلاقی ها
۴.خیابان رحمتی کوچه شهید دربندی
۵.جاده بالای تخت سادات
۶.خیابان رحمتی کوچه میرعلیاری رشادت ۳
۷.چهارراه مستوفی یا ۱۰ متری قنات مستوفی
۸. دور میدان مهدیه
۹.کوچه دارالقرآن
۱۰.کوچه حکمت واقع در محله سادات
۱۱.کوچه شهید علی اصغر کاظمی
۱۲.محله قلعه حاج ربیعی
۱۳.بلوار کرهرود روبری کوچه باغ ها
۱۴.ابتدای خیابان شهید چمران
۱۵.خیابان شهید رحمتی جلوی قالیشویی
۱۶.کوچه جلوی مقبره آقایان
۱۷.جاده کنار حسینیه تخت سادات کرهرود
۱۸.کوچه شهید میر وهابی
۱۹.حدفاصل میدان مهدیه تا دروازه (معبر اصلی)
۲۰.روبروی تالار ایرانیان
۲۱. کوچه شهید احمد میرعلیاری
۲۲- کوچه باغبان پشت امامزاده
۲۳- کوچه دکتر محمد خزائلی جنب درمانگاه
۲۴- کوچه...
۲۵- کوچه...
۲۶- کوچه....
۲۷- کوچه...
۲۸- کوچه ....
۲۹- کوچه...
۳۰- کوچه...
محله های کرهرود
ا- محله سادات
۲- محله دروازه
۳- محله قلعه
۴- محله
۵- محله
۶- محله
۷- محله
۸- محله
۹- محله
۱۰- محله....